اس ام اس بارونی جدید
اس ام اس حال و هوای بارونی
اس ام اس بغض و گریه بارونی
نوشته های احساسی و بارونی
غمگــین و خــسته اَم… دلــم یکــــ هــوای بارانــی مــیخــواهد و یکــــ شـانـه بــرای گـــریه کــردن و یکـــ گــور پــــدری که نثار دُنیا و تـمـام مُــتعلقاتش بُکــُنم …
::
باران مرا یاد چتر می اندازد و چتر مرا یاد قرارمان
قرارمان که یادت هست ؟
اینکه آغوشت را چتر کنی تا چشمهایم بیش ازین خیس نشوند ؟؟؟!
…::: بقیه ی اس ام اس های بارونی جدید عاشقانه ویژه آذر ۹۲ در ادامه مطلب :::…
باران که هیچ …
در کنار تـــــو مرگ هم شاعرانه است !
.
.
تنها باران است که گاهی در اوج تنهایی من ، در آن لحظه که هیچکس نیست ، با من از تو می گوید ولی درد من این است که دیریست باران نمی بارد !
.
.
آهاااااااااااااااااای تو
توی این روزهای بارونی ، فکری به حال جای خالیت کردی !؟؟؟؟؟؟؟؟
.
.
.
پارسال با او در زیر باران راه می رفتم ، امسال راه رفتن او را با دیگری در زیر باران اشکهایم دیدم
شاید باران پارسال اشکهای فرد دیگری بود . . .
.
.
.
نمک روی زخم است بارانی که بی تو می بارد . . .
.
.
.
یادته یه روز بهم گفتی هروقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که نکنه یه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده…
گفتم اگه بارون نیومد چی؟؟؟ بهم گفتی نمیزارم هیچ وقت اشک بریزی…
گفتم هیچ وقت تنهام نزار… گفتی هرگز از کنارت نمیرم…
اما حالا گریه میکنم آسمون هم نمی باره تو هم اون دور ایستادی وبهم میخندی…
.
.
.
چـــه بــارانـــی !!! امـــا چـــه فــایده ؟ تـــــو نیستی و بــاران بـــی تو یعـــنــی ســـوزانــدن تــَــن ســیگـــار !
.
.
.
خیس است همچون زمین باران خورده این شعر ها که من در نبودنت سروده ام
میبینی ؟ بُغضی شده ام که جز به سر و روی واژه ها جایی برای گریستن ندارم !
.
.
.
زیر ” بارانم ” بی چتر ….. تن با بینی سرخم لو میدهد مرا که باریده ام همراه ابرها اما تابلوی قشنگی شده ایم ” من و جاده و باران ” …..
.
.
.
من ابری بودم ، ابری سرگردان
ابری پر شوراز زمزمه های باران
بارانی گرم از فراق یاران
ابری بزرگ که هیچگاه نتوانست با یک دنیا باران
تن گلبرگی خشک را نمدار کند
آری ابری بودم بزرگ ولی : تیره و کبود
روسیاه روسیاه مانده از گذشته های دور
خاکستری به جا مانده از آتش جفای یاران
بزرگ شده ای به دست بازیهای آسمان
سرگردان به دست طوفان تقدیر
نه از صدای رعدوبرق کسی لرزید و نه از …
.
.
.
باران بوی تو را می بارد …
.
.
دلم چتر می خواهد و یک روز بارانی که تو چتر را بگیری و مـن دستـانت را …
.
.
باران نمی زند که بگوید تو نیستی
می گوید از شبی که تو با من گریستی
.
.
نبار باران …
امشب با دیگری بیرون است ، سرما میخورد !
.
.
تو غافلگیری رگبار بودی و من مردی که چتر به همراه نداشت …
.
.
هنوز هم وقتی باران می آید تنم را به قطرات باران می سپارم
می گویند باران رساناست شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند …
.
.
باران میبارد ، به حرمت کداممان نمیدانم ولی من همین قدر میدانم باران صدای پای اجابت است
خدا با همه جبروتش ، دارد ناز میخرد ، نیاز کن . . .
.
.
.
دیـر آمدی بـاران دیـــــر
من در جــایـــی در حجـــم نبــودن کســی خشکیـــدم . . .
.
.
.
در این هیاهوی خلق که پُتک بر آرامش ات میزند دلم پیاده رویی میخواهد , بارانی!
دست خودم را بگیرم برویم صحبت کنان تا انتهای گریستنِ آخرین ابرِ زندگی!
نفرین به اجتماع که نمی گذارد صدا به صدا برسد!
.
.
.
باران یا دوشِ آب، چه فرقی میکند؟ وقتی عاشقی زیرِ هیچکدام آواز نخواند…
.
.
.
پنجره ی باران خورده ات را باز کن
چند سطر پس از باران چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است
.
.
.
میگن عاشقا بارون ودوس دارن ولی من ی چیز و هیچوقت نگفتم چه بارون بباره… چه بارون نباره… با هر اتفاقی یادت می افتم !
.
.
.
صدای ” باران ” می آید ….. دلی جای تنگ است ؛ تو گریستی یا من؟؟
.
.
.
باران که می بارد تو در راهی
از دشت شب تا باغ بیداری
از عطر عشق و آشتی لبریز
با ابر و آب و آسمان جاری
تا عطرِ آهنگ تو می رقصد
تا شعر باران تو می گیرد
.
.
دلم لک زده برای یک بار هم شده باران که می بارد تو در خیالم که نه ؛ در کنارم باشی …
.
.
باران مرا یاد چتر می اندازد و چتر مرا یاد قرارمان
قرارمان که یادت هست ؟
اینکه آغوشت را چتر کنی تا چشمهایم بیش ازین خیس نشوند ؟؟؟!
.
.
به باران دل نبند که هر چهار فصل دیوانه ات خواهد کرد !
اگر ببارد ، از شوق و اگر نبارد ، از دلتنگی …
.
.
رفتار من عادی نیست وقتی این همه باران شانه های تو را می بوسد و من همچنان چتر تنهایی بر سر گرفته ام !
.
.
باران که می آید حضور مبهم یک هیچ مرا فرا می گیرد
تپش های قلبم به شماره می افتد
دم می رود و بازدم به سختی باز می گردد
دلم سخت می گیرد …
.
.
زیر باران قدم میزنم و فکر میکنم تا شاید فرق اشک و آب دیگر معلوم نباشد !
.
.
محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی و دستهای خودت خیس نشود …
.
.
نبار باران … عاشقانه اش نکن!!!
من و اوما نشدیم …
.
.
.
وقتی دلم گرفت ، زیرِ باران گریه کردم …
وقتی اشکهایم میان قطره های باران گم شدند ، تازه فهمیدم غمِ من چقدر کوچک است و غمِ آسمان چقدر بزرگ
.
.
.
رعد و برق هارت و پورت است … چیزی در دل ابر نیست ؛ جز اشک . جز ” باران “
.
.
.
“باران” میبارد امشب …
دلم غم دارد امشب …
آرام جان خسته …
ره میسپارد امشب …
اینو ب عشق یه نفر نوشتم ک امشب دلش آشوبه 🙁
.
.
.
باران گره گشاست
وقتی تمام پنجره ها اخم کرده اند …
.
.
حکمت باران در این ایام می دانی که چیست ؟
آب و جارو میشود بهر محرم کوچه ها . . .
.
.
تــــو که نباشی باران نمی بارد فقط بعضی وقت ها زمین و زمان خیس می شود !
.
.
دمش گرم … باران را می گویم…
به شانه ام زد و گفت: خسته ای؟
امروز را تو استراحت کن من به جایت میبارم…
.
.
.
باران بدی هامونو به دل نگیر… به دل نگیر که تو با عشق میباری و ما چتر رو سرمون گرفتیم
تو که می دونی ما آدمها خوب دل شکستن رو بلدیم
.
.
.
باز باران! نه نگویید با ترانه!میسرایم این ترانه جور دیگر:
باز باران بی ترانه/دانه دانه/می خورد بر بام خانه
یادم اید روز باران/پا به پای بغض سنگین/تلخ و غمگین/دل شکسته/اشک ریزان
عاشقی سرخورده بودم/میدریدم قلب خود را/دور میگشتی تو از من
با دو چشم خیس و گریان/می شنیدم از دل خود/این نوای کودکانه
پر بهانه/زود برگردی به خانه/یادت اید؟؟ هستی من!
ان دل تو جار می زد/این ترانه/باز باران باز می گردم به خانه…