داستان عاشقانه و فوق العاده رمانتیک مداد رنگی

dastane-asheghanee91.12.27

داستان عاشقانه و رمانتیک جدید فروردین 92

داستان جدید رمانتیک و عاشقانه فروردین 92

داستان کوتاه عاشقانه و احساسی و رمانتیک یادگاری

از زندگی خسته شده بود. شقیقه هاش تیر می کشید. بی تفاوت به دیوار سفید خیره شده بود. چقدر خسته بود.  از نگاهش پیدا بود. تنها او میدانست.

چقدر دوستش داشت؟ جواب این سوال را نمی دانست اما کسی در درونش فریاد میزد یک دنیا اما دنیا به چشمش کوچک بود. به اندازه ی تمام ثانیه هایی که با یاد او ، فکر او صدای او زندگی کرده بود.

…::: بقیه داستان عاشقانه و رمانتیک جدید فروردین 92 یادگاری در ادامه مطلب :::…

Continue reading