اس ام اس عاشقانه جدید
نوشته های عاشقانه و احساسی اسمسی
دلنوشته های عاشقانه و باکلاس جذاب جدید
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺩﻭستــش ﺩﺍﺭﯼ ﺣﺴﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﯽ
ﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺷﯽ , ﭼﺸﻢ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﮕﺎﻫﺎﯼ ﺑﻘﯿﻪ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺭﯼ …
ﭼﺸﻢ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ …
ﻫﻤﺶ الکی ﺍﺯﺵ ﺩﻟﮕﯿﺮﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﯽ , ﻣﺪﺍﻡ ﻧﮕﺮﺍن و ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ …
ﺍﯾﻨﺎ ﻫﻤﺶ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺯﯾﺎﺩﻩ
::
عشق همین خنده های ساده توست وقتی با تمام غصه هایت میخندی تا من از تمام غصه هایم رها شوم.
…::: بقیه اس ام اس های عاشقانه جدید و دلنوشته های احساسی در ادامه مطلب :::…
چشمان تو معنای تمام جمله های ناتمامی ست که عاشقان جهان دستپاچه در لحظه دیدار فراموشی گرفتند و از گفتار بازماندند…
کاش میتوانستم ای کاش خودم را در چشمهای تو حلق آویز کنم!
دستانم نقاشی بلد نیستند ولی “دلم برایت پرمیکشد…”
یک دوست داشتن هایی هست از جنس سادگی مثل یک فنجان احساس خوب است و ناب…
عطر خوبی دارد
درست مثل عطر آغوش تو…
وقتی مرا بغل کنی
چنان جاذبه ی آغوشت به جاذبه ی زمین غلبه میکند که روحم به پرواز درمی آید…
شاید تو از شعرهای من چیزی نفهمی اماشعرهای من,خوب تو را می فهمند!!
سیـــب که هیــــــچ… تمامى باغ را مى چینم اگر در تبعیدگاهمان فـــــــقط من و تو باشیم …
چطور از خداوند معجزه میخواهی ؟؟؟
به خودت نـــــگاه کن …
معجزه یعنی چشمــــهایت !
مـــــن ک عاشق بچه گونه حرف زدن توام !
نمیدانی چ مجنونی میشوم به هوس نــــاز های تو عـــــــشق من
دست در دستم بگذار تا تمام سختی هارا برایت با جان بخرم…
این بهار یک اتفاق خوب کم دارد ؛ رخ بده !
چنگل رد پای باران ست
ویرانه رد پای باد
و من رد پای توام
همیشه تمام می شوم ، پشت در خانه ات !
تو گرمِ سخن گفتن و از جامِ نگاهت
من مست چنانم که شنیدن نتوانم …
نمیدانم تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم یا نفسم را به اندازه ی تو ؟
نمیدانم چون تو را دوست دارم نفس میکشم یا نفس میکشم که تو را دوست بدارم ؟
نمیدانم زندگیم تکرار دوست داشتن توست یا تکرار دوست داشتن تو زندگیَم ؟
تنها میدانم ، بسیار میخواهم تو را …
در انتظار آغازی دیگرم ، انتخاب مجدد جفت ها ، تا شاید این بار نوحی بیاید و مرا برگزیند در کنار “تو” !
دوست داشتنت را نه با حرف نه با بوسه و نه با هیچ چیز دیگری نمی توانم بیان کنم
تنها کاری که از دستم ساخته است ؛ این است که به چشمانت زل بزنم تا خودت از چشمانم ببینی که چقدر دوستت دارم !!!
رویا بوسیدن توست زیر آبشار گیسویت
آنها که در خواب می آیند ، سراب های بی آبند !
تمام دنیا هم که بروند
تمام دنیا هم که نباشند
تمام دنیا هم که مرا نخواهند
تمام دنیا هم که آوار شود بر سرم
تمام دنیا هم که دل خراب مرا خرابتر کنند
تو هستی …
آغوش تو باشد ، بوسههای تو باشد ؛ همین برای یک عمر زندگی کافیست !
تنها پاهای سست میدانند چه بار سنگینی ست وسوسه دیدن تو !
چیزی در سینه ام به شکلی بدخیم تو را می خواهد !
آغوشم درست به اندازه خودت جا دارد
قدِ تمام مچاله شدن هایت
قدِ تمام حفاظتی که از تو آرزو دارم
و قدِ تمام احساسی که از بدرد چیزی خوردن مرا خوشحال می کند !
شاید یک روز یک نفر جوری آدم را بخواهد که خواستنش به این راحتی ها تمام نشود !
دلم میخواهد نامت را صدا کنم!
یک طور دیگر
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد!
دلم میخواهد نامت را صداکنم…
یک طور که دلت قرص شود که من هستم!
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ,تو هم هستی…
در پی این بـ ــ ــ ــ ــ ــاران
من تو را می جویم
تــــــــو نسیم پس از عاشق شدنی …
یک روز می بوسمت !
یک روز که باران می بارد …
یک روز که چترمان دو نفره شده …
یک روز که همه جا حسابی خیس خیس است …
یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ شده …
آرامتر از هر چه تصورش کنی
آهسته می بوســــمت …
دنبــــــــــــالِ شاعــــــــــر شعـــــــــــــرهای من نگـــرد
تمــــــــام حرف هایــــــــم رو نوشتِ توســــــت…!
خدا” تو ” را که می آفرید، حواسش پرت آرزوهای ” من ” بود، شدی همان آرزوی من…!
پشت پنجره ی شعـــــر ایستاده ام …
به تو نگاه میـــکنم !
تــــــو تنها دلخوشــــی منی و فقط از پشت همین پنجــــــره دیده مـــــــیشوی …
دمش گرم
مادر بزرگ می گفت
قلبت که بی نظم زد از همیشه عاشق تری…
اشکت که بی اختیار ریخت از همیشه دلتنگ تری…
شبت که با درد گذشت فکرت از همیشه درگیرتر است…
ارام بر گونه هایم می لغزد..تاوان بی فکری های دیروزم!کاش بیهوده نمی تاختم.
با من رفت و آمد نکن
رفتن فعل قشنگی نیست ؛ با من فقط راه بیا …
لبانت طعم انار می دهند
بهشت را دانه دانه بر لبانم بگذار !
جاده لحظه به لحظه با من می آید
گویی کنجکاو است که برای دیدار چه کسی چنین بیتابم !!!
بیمارستانم. دکتر گفته: اگه نفست نیاد میمیری…
نفسم میای یا بمیرم؟؟؟؟؟
آهای زمستان حواست جمع باشد که دور تو و تمام شاعرانه ها را خط خواهم کشید اگر با بودنت او حتی یک سرفه کند.
آغوشِ تو که باشد ، خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست و تپشِ های قلبت میشود لالاییِ کودکانه ام …
کنارم بمان ؛ میخواهم صبح چشمانم در نگاه تو بیدار شوند !
شمردن بلد نیستم اما تا دلت بخواهد دوست داشتن بلدم
یک وقتهایی هم می شود که یکی را دوبار دوست داشته باشم !
بیا جایمان را با هم عوض کنیم
دلم لک زده برای اینکه کسی عاشقم باشد . . .
وقتی سایه تو بالای سر من است دیگر هیچ آفتابی نمیتواند مرا بسوزاند…
تو را دوست دارم و بس ای که عاشقی با تو زیباست و بی تو بی معنی…
کاش بی واسطه بودم
با ستاره ها ، با خواب ها و با هر آنچه که تو صدایشان می کنی…
کاش مهتاب بودم پشت در پنجره ات ، باران بر سقف خانه ات و یا هوا در چهاردیواری اتاقت !
به پنجره سری بزن ، باد را بوسیده ام !
وقتی دو قلب برای یکدیگر بتپد
هیچ فاصله ای دور نیست
هیچ زمانی زیاد نیست
و هیچ عشق دیگری نمی تواند آن دو را از هم دور کند
محکم ترین برهان عشق ، اعتماد است !!!
در مســـیرِ پیـــــدا کردنتــــ …
یک دنیــــا خاطــــــــره گــــــم کــــرده امــ …
حَرفایی که نِمیگی وُ اَز توُ چِشات میخوُنَم
به یادِ مَن نَباشی ـَم به یادِ تو می موُنَم
هَمیشه اوُن نِگاهِ تو حَرفایِ تازه داره
با مَن دوباره حَرف بِزَن بازَم بِخَند دوباره
بِخَند، وَقتی میخَندی میگم غُصّه رو بی خیالِش
بِخَند که غَم اَز توُیِ شِعرام بِره رَدِّ کارِش
آره بِخَند، وَقتی میخَندی غَم کاری باهام نَداره
بِخَند که این غُصّه دیگه سَر به سَرَم نَذاره
از نگاهت تا دلم رنگین کمان گل می کند
با تو باید مثل باران حرف زد !
بس کن چقدر خیره به امواج می شوی ؟
دریا که مثل چشم تو زیبا نمی شود !!!
زندگی برای زنده ماندن به تو نیاز دارد ؛ پلکانت را طلوع کن !
تو در کنارِ خودت نیستی و نمیدانی که در کنار تو بودن چه حالی دارد !
می شود دوستم باشی ؟
طلوع که سر گرفت بگویی : روزت زیبا
غصه ام گرفت بگویی : هستم
دلگیر بودم بگویی : می شنوم
دلم می خواهد باشی ، جای همه نداشته هایم !
تو رنگ میدهی به لباسی که می پوشی
بو میدهی به عطری که می زنی
معنا میدهی به کلمه های بی ربطی که شعرهای من می شوند !
چه تفاوتی میکند آنسوی دنیا باشی یا فقط چند کوچه آن طرف تر!پای محبت که در میان باشد,دلتنگی دمار از روزگار ادم در می اورد….
دیگر هیچ مردی ب خاطرات سر ب بیابان نمیگذارد…ساده شده ای لیلی جان…مردان روزگار ما با یک کلیک روزی هزار بار عاشق می شوند…
در ســــتایش چشــــمهایــت شــعری نمی توان گفت
خاضـــعانه تنــها بــاید
تماشـــا کــرد، مســت شد، رهــا شد
چراغها را خاموش کن نور نمیخواهم نگاهم که میکنی برق نگاهت من را که هیچ
تمام شب رامچاله میکند.
اگر موهایت نبود
باد را چگونه نقاشی میکردم ؟!
فرقی نمی کند چشمانِ تو باشد یا بهشتِ خدا
سقوط همیــــــــــــــشه دردناک است !
شاید برای تو فراوان باشند کسانی که اندازه ی من دوستت دارند اما برای من کم که هیچ ، وجود ندارد کسی که اندازه ی “تو” دوستش داشته باشم !
به تـــ ــــو بدهکارم…
دست کم یک جان برای هر لبخندت … !
روز ها را باز نویسی میکنم
زرد
زرد
زرد
به اسمت که می رسم ملودی آرامی می وزد
پنجره به هم می خورد
قلبم می تپد . بهار می شود .
خورشید را در آغوش گرفتهای
پاهایت را به بوسههای دریا سپردهای
مووهایت را به دستِ نسیم
چه خوش غیرتم من…
امروز به پایان می رسد ، از فردا برایم چیزی نگو
من نمی گویم فردا روز دیگریست ، فقط می گویم تو روز دیگری هستی ، تو فردایی… همانکه باید بخاطرش زنده ماند !
گویی زخم خورده ام از تیغ نگاهت که اینگونه شعرهایم بند نمی آیند !
مرحم نباش ، رحم نکن …
تو میدانی از مرگ نمی ترسم
فقط حیف است هزار سال بخوابم و خواب تو را نبینم !
قانون جاذبه را سیب کشف کرد وقتی آدم برای حوایش بهشت را هم فروخت !
طدستهایت بوی آغوش
دلت بوی عشق
چشمانت بوی مهربانی
و لبانت بوی لبخند می دهد
چقدر معطری تو
واقعیت است جاذبه تو
از بس جذابی می خواهم تو را به نیوتن ثابت کنم . . . !
بگذار دوستت بدارم آنچنان که خورشید زمین را دوست می دارد
بگذار تو را در آغوشم کشم همچون همآغوشی زیبای موج و ساحل
بگذار تنها با تو بمانم مثل وفای ماهی به دریا …
صیاد که تو باشی طعمه هم نمی خواهم
فقط بنشین کنار رود و نامم را صدا بزن !
دوست داشتنت اندازه ندارد ، حجم نمی خواهد وقتی تمام کشور وجودم سرزمین حکمرانی توست !
ریتم خنده هایت را دوست دارم …
تو بین آدم ها ، در این کره خاکی ، تافته ی جدا بافته ای
لبخند بزن نفس م