شعر طلوع خورشید + مجموعه اشعار زیبای شاد و غمگین برای طلوع آفتاب
شعرهای زیبای مخصوص طلوع خورشید را در این بخش روزانه قرار داده ایم. این اشعار در مورد طلوع خورشید هستند و با موضوع شاد و غمگین هستند. طلوع خورشید نویدبخش روزی تازه و آغاز کار و فعالیت است.
شعر طلوع خورشید شاد و غمگین
اشعاری که در این قسمت می خوانید گلچین اشعار نو، سپید و بلند هستند که امیدواریم مورد پسند شما قرار بگیرند.
اگر کاشف معدن صبح آمد،صدا کن مرا
و مندر طلوع گل یاسی از پشت انگشتهای توبیدار خواهم شد
***
صبح خواهد شد
و به این کاسه آب
آسمان هجرت خواهد کردسهراب سپهری
اشعار طلوع خورشید
اندوهش غروبی دلگیر است
در غربت و تنهایی
همچنان که شادیاش
طلوع همه آفتابهاستاحمد شاملو
***
نمیدانم
میآمدی یا میرفتی
عبورت، حضوری ماندگار بود
خورشید از پشت
پلکهایت درخشید
و در ادامه راهم
طلوع کردی!فریال معین
***
امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم
تو خوب تر ز ماهی من اشتباه کردم“فروغی بسطامی”
☑ مطلب مشابه: عکس پروفایل طلوع و غروب خورشید + جملات شاد و غمگین
شعر طلوع آفتاب زیبا
آفتاب را
دوختهای به لبهایت
آدم دوست دارد هر روز خورشیدش
از لبهای تو طلوع کند
آدم اگر آدم باشد
دوست دارد روی لبهای تو
جان بکند!
***
هر روز
قبل از خورشید
در من طلوع میکنی
تا صبحم بخیر شودعلیرضا اسفندیاری
***
اگر میدانستم که صبح من
از نگاه تو شروع میشود
میگفتم زودتر بیا
کمی زودتر طلوع کن
اگر فقط چند لحظه زودتر نگاهم میکردی
جهانم شب نمیشدچیستا یثربی
***
زعفرانست لبت، دُرّ گرانست لبت
خودت آرامش جان آفت جانست لبتنرخ یک بوسه ز لبهاى تو مثقالى چند
همچو بازار طلا درنوسانست لبت
☑ مطلب مشابه: شعر غروب خورشید | اشعار زیبا در مورد غروب آفتاب و غروب جمعه
شعر غمگین و شاد نوع آفتاب
عشق تو انتظار را به من آموخت
و من سالهاست منتظر کسی هستم
که خورشید هر صبح از چشمهای او طلوع میکند…محمد شیرینزاده
***
و بی آن که کسی بداند
آفتاب ازمشرق صدای مادر من طلوع میکردپرتو نادری
***
طلوع پاداش کسیست که
تاریک ترین لحظههای شب را
به انتظار نشسته استاشکان پارسا
***
هر صبح
همه چیز میتواند از نو شروع شود
آفتاب تنها به این دلیل
طلوع میكند؟
***
مثل راهی که
هر چه می روی تمام نمی شود
مثل کتابی که
هر چه می خوانی تمام نمی شود…
دوست داشتن “تو”
بارانی ست که
هیچ وقت بند نمی آید!
كمی طلوع آفتاب
كمی چای داغ
كمی نسیم صبحگاهی
و بسیاری تو
مگر من جز این چه میخواهم؟میسا دورقی
***
من باشم و
تو باشی و باران، چه دیدنی است
بی چتر، حسّ پرسه زدن ها نگفتنی است
باران ببار!! بهتر از این که نمی شود
من باشم و تو باشی و باران …
چه دیدنی است!!
***
دستت را که می گیرم
در من جنگی شروع می شود برای عاشق تر شدن …
عاشق تر ماندن
فقط برای تو …
☑ مطلب مشابه: عکس نوشته غروب غمگین برای پروفایل + جملات غمگین و متن برای غروب خورشید
شعر نو درباره طلوع خورشید
بی تو خاموشم، شهری در شبم
تو طلوع میکنی
من گرمایت را از دور میچشم
و شهر من بیدار میشود
با غلغلهها، تردیدها، تلاشها
و غلغلههای مردد تلاشهایش
دیگر هیچ چیز نمیخواهد مرا تسکین دهد
دور از تو من شهری در شبم
ای آفتاب
و غروبت مرا میسوزاند
من به دنبال سحری سرگردان میگردماحمد شاملو
***
نگاه کن که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره آب میشود
صراحی سیاه دیدگان من
به لالای گرم تو
لبالب از شراب خواب میشود
به روی گاهوارههای شعر من
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب میشودفروغ فرخزاد
***
تا عطر تنت اینجاست، نبضم به تو وابسته ست
با بوی نفسهایت، جانانه شدن با من“شهریار”
***
به والله که جانانم تویی تو
بسلطان عرب جانم تویی تونمیدونم که چونم یا که چندم
همی دونم که درمانم تویی تو…“باباطاهر”
***
امید وصل تو جانم به رقص میآرد
چو باد صبح که در گردش آورد ریحان“سعدی”
شعر کوتاه و بلند طلوع خورشید
تو
چشمانت را ببند
من قول میدهم خورشید این بار
از مغرب طلوع کند
میدانی:
نظمِ جهان با یک پلک زدن به هم میریزد
و این خاصیتِ چشمهای توستافشین حیدری
***
مثل کودکی که با بی اعتنایی به سیبی نگاه می کند
به آسمان خیره مانده ام
آسمانی که بین طلوع و غروبش
حتی سنجاقکی پوست نمی اندازد
آسمانی که روزش نیمی خورشید و نیمی زخم است
و شبش نیمی اضطراب و نیمی ماه
***
آفتاب را
پشت دروازه شب
منتظر نشاندهام
و طلوع را
به دیداری عاشقانه دعوت کردهام
امشب
چقدر ستاره میپاشد بر آسمان دلم
و صبح که بیاید
حتما تو در آغوش منیسارا قبادی
***
در آن سوی دنیا زاده شده بودی
دور بودی
مثل تمام آرزوها
و ریلها
در مه زنگ زده بودند
هیچ قطاری حاضر نبود
مرا به تو برساندمن به تو نرسیدم
من به حرفی تازه در عشق نرسیدم
و در ادامه خوابهای من
هرگز خورشیدی طلوع نکردرسول یونان
☑ مطلب مشابه: متن ادبی در مورد ماه و آسمان + جملات زیبا با مضمون آسمان زیبا
اشعار زیبای غمگین طلوع خورشید
تو لیلی نیستی
من اما
مجنون حرفهات میشوم
دیوانه دستهات
مبهوت خندههاتگل قشنگم
شیرین نیستی
ولی من
صخرههای شب را
آنقدر میتراشم
تا خورشیدم طلوع کند
و تو
در آغوشم بخندیعباس معروفی
***
خورشید جاودانه میدرخشد در مدار خویش
ماییم که پا جای پای خود مینهیم
و غروب میکنیم هر پسین
آن روشنای خاطر آشوب
در افقهای تاریک دور دست
نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین
مرا به طلوعی دوباره میکشاند؟
ای راز!
ای رمز!
ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین!
شعر زیبای طلوع خورشید
هنگامی که مردم
تکه یخی بر روی خاکم بگذارید
هر روزه بعد از طلوع آفتاب
تا با آب شدنش روی خاکم
گمان کنم
کسی که من به یادش بودم
به یادم گریه میکندحسین پناهی
***
صبح که
شعرم بیدار میشود
میبینم بسترم سرشاراز
گُلِ عشقِ توست و
عشق تو آفتاب است
آنگاه که
درونم طلوع میکنی و
میبینمت
***
روز
لبخند توست
که طلوع می کند
شب
آغوش توست
که در بر میگیرد
من
در یکی زندگی میکنم
در دیگری میمیرممژگان عباسلو
***
عشق تو آفتاب است
آنگاه که
درونم طلوع میکنی و میبینمت
آن هنگام هم که میروی نمیبینمت
سایه تنم میشوی و ابر خیالم
پا به پایم راه میافتی و
همراهم میشویشیرکو بیکس
***
هیچ کس نمی تونه به عقب برگرده
و شروع تازه ای داشته باشه
اما هر کسی می تونه از الان شروع کنه
و یک پایان شاد بسازه
☑ مطلب مشابه: شعر ابر و هوای ابری + مجموعه اشعار نو، تک بیتی و دوبیتی هوای ابری و بارانی عاشقانه
شعرهای زیبای طلوع خورشید
رو به روی من
رو به روی من فقط تو بوده ای
از همان نگاه اولین
از همان زمان که آفتاب
با تو آفتاب شد…
چارسوی من پر است از همان غروب
از همان غروب جاده
از همان طلوع
از همان حضور تا هنوز…محمدرضا عبدالملکیان
***
یادم نیست
طلوع اوّلین گل سرخ بود
یا غروب آخرین نرگس زرد؟
که پروانهها
تو را در من سرودند…
و میاندیشم
از کِی تو را خواسته ام؟
و من یادم نیستپرویز صادقی
***
رسیدهام به تو
اما هنوز دلتنگاَم
انگار به اشتباه،
جای طلوع
در غروبِ چشمهایت
فرود آمده باشمرضا کاظمی
***
آنقدر دوستت دارم
که خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم!
هر بار که میپرسی، چقدر؟
با خودم فکر میکنم؛
دریا چطور حساب موجهایش را نگه دارد؟
پاییز از کجا بداند
هر بار چند برگ از دست میدهد؟
ابرها چه میدانند
چند قطره باریده اند؟
خورشید مگر یادش مانده
چند بار طلوع کرده است؟
و من
چطور بگویم که
چقدر دوستت دارمهستی دارایی
شعر بلند طلوع خورشید
من و تو با هم که باشیم
سه نفریم
من و تو و شعر
من میشوم شاعر شعری ولگرد
که هر صبح در چشمان تو طلوع میکند
و تو میشوی همان دختربچه بازیگوشی
که با شنیدن هر دوستت دارم بوی شعر میگیرد…محمدعلی مکرمتی
***
برای صبح شدن
نه به خورشید نیاز است
نه خندههای باد
چشمهایت را که باز کنی،
موهایت که پریشان بشود،
زندگی
عاشقانه طلوع خواهد کردمینا آقازاده
شعر کهن درباره طلوع خورشید
ز عشق تابش خورشید تو به وقت طلوع
بلند کرد سر آن کوه نی ز جباری
مطالب مرتبط
انشا در مورد خورشید (انشا ادبی و ساده برای پایه های مختلف…
عکس پروفایل طلوع و غروب خورشید + جملات شاد و غمگین
***
به کمی چو ذرههایم من اگر گشاده پایم
چه کنم وفا ندارد به طلوع آفتابم
***
بی گاه شد بی گاه شد خورشید اندر چاه شد
خیزید ای خوش طالعان وقت طلوع ماه شدمولانا
***
در طلوع مهر بی عرض تبسم نیست صبح
هر که گردد خاک راهت میکند پیدا نمکبیدل دهلوی
***
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
اگر طلوع کند طالعم همایون است
***
آفتاب فتح را هر دم طلوعی میدهد
از کلاه خسروی رخسار مه سیمای توحافظ
☑ مطلب مشابه: جملات سلام صبح بخیر تابستانی + متن های کوتاه و گرم صبح بخیر رسمی و صمیمانه
شعر بزرگان در مورد طلوع آفتاب
روز چگونه شب شود، زلف گشا که همچنین
صبح سفید چون شود، خنده نما که همچنین…هر که بگویدت که شب صبح امید چون شود
زلف ز روی همچو مه دورنما که همچنین…هر که بپرسدت که چون مهر طلوع میکند
جام صبوح خورده از خانه برآ که همچنین…
***
از طلوع واز غروب مهر روشن شد که چرخ
هرکه رابرداشت صبح از خاک شام افتد به خاک
***
ز خُم طلوع سهیل شراب نزدیک است
ز کوه سر زدن آفتاب نزدیک استصائب تبریزی
***
خندید خورشید فلک چون سرخ گل در بوستان
از خنده آن سرخ گل آفاق را خندان نگر
***
آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را
جوید برای خفتن خود خوابگاه را
***
جز عارض سیمین تو بر طره شبرنگ
هرگز نشنیدیم طلوع قمر از مو
اشعار زیبای طلوع خورشید
جهان پیر چو روشن شد از فروغ قدح
چه باک، اگر نکند آفتاب چرخ طلوع؟امیرخسرو دهلوی
***
گر مهر در تو کج نگردد بشکند سپهر
در دیده آن خطوط شعاع چو نشترش…یک بار اگر ز مشرق رایت کند طلوع
من بعد مهر یاد نیاید ز خاورشوحشی بافقی
***
هزار نجم همایون طلوع گشته بلند ولی
یکیست که خورشید وش نمایان استمحتشم کاشانی
***
گفتم که نور چشمه خورشید از کجاست
گفت از طلوع طلعت عاشق گداز من
***
ز تقریری که واعظ میکند بر عرشه منبر
طلوع صبح محشر شام هجران است پنداری
***
مگر از سیاه روزی تو مرا نجات بخشی
که طلوع صبح روشن ز سواد شام داری
***
طلوع صبح جمالش فروغ آفاق است
بساط مجلس عیدش نشاط دوران استفروغی بسطامی
تکبیتهای ناب معاصر درباره طلوع خورشید
شب هجران چو شود صبح و برآید خورشید
داستان غم دوشینه فراموش کنیمشهریار
***
وقت غروب آرزو بهت مرا نظاره کن
با تو طلوع میکنم ولولهای دوباره کنافشین یداللهی
***
آه، ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمینهای جنوبفروغ فرخزاد
***
تو آواز زرین مرغ طلوعی
که بر تاج نخل افق پرفشاندمنوچهر آتشی
شعر تک بیتی طلوع خورشید
طلوع میکند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانیقیصر امینپور
***
تمام خانه پر از نور ناب خواهد شد
اگر به صبحدم ای آفتاب برخیزیسلمان هراتی
***
وقتی به سان خورشید از گوشه ای بر آیی
روشن شود جهانی وقتی که تو بیایی؟
***
شب یلدا اسیر موهایت
برنگردی، طلوع میمیردمحسن انشایی
***
با قصههای روشن باران طلوع صبح
در من سرود عشق تو آغاز میشودمحمدمهدی ناصری
***
خورشید پشت پنجره پلکهای من
من خستهام! طلوع کن امشب برای مننجمه زارع
***
در من طلوع آبی آن چشم روشن
یادآور صبح خیال انگیز دریاست
***
در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی
نهم جبین وداع و سر سلام به پایتحسین منزوی
***
معجون نور و روشنی آفتاب و ماه
تک لحظهی طلوع و غروب، آبی و سیاهمحمد ارثیزاد
***
تو مشرقیتر از آفاق سرخ لَم یَزَلی
طلوع عاطفه بر شانههای هر غزلیمرتضی حیدری
***
تو در مسیر طلوعی و من اسیر غروب
چه اختلاف بزرگی، کجا به هم برسیم؟فرامرز عرب عامری
***
چه میشود همه از جنس آسمان باشیم
طلوع عشق چه زیباست بین آدمهامریم حیدرزاده
***
طلوع پشت طلوع و غروب پشت غروب
نخواه یک زن تنهای بی هدف بشوممژگان عباسلو
***
دیده من مُبَلغ طلوع با شکوه تو
مژده رسید تشرُف حلول ماه روی تومرتضی (اشکان) درویشی
***
من آن سکوت شکسته در آسمان توام
و تو درآمد دنیا و آفتاب منیآسیه رضایی
***
طلوع کن سحری روشن از دریچه صبح
ز کنج پنجره خورشید را به خانه ببرشهرام زمانی
***
جز سایهای نماند ز من با طلوع عشق
آن نیز با غروب تو ناچیز میشودسیدمحمدمجید موسوی گرمارودی
***
ز جان من که در چاه غروب تلخ هجرانت
طلوع سینه چاک گریبانت چه میخواهدمحی الدین حقشناس
***
من حوض میشوم و تو لبریز میشوی
حالا طلوع میكنی از مشرق گناهخورشید میشوی و مرا خیره میكنی
مهتاب میشوم كه فقط هی تو را نگاه…گفتی غروب هم كه بیاید نمیروی
اما غروب آمد و رفتی و هیچگاه…علیرضا آزادی
***
فضای خسته و دلگیر و داغ و دم کرده
طلوع شرجی ماسوله و نم بارانعلی ثابتقدم
***
خوش به حال من و دریا و طلوع و خورشید
و چه بیذوق جهانی که مرا با تو ندیدمحمدعلی بهمنی
***
موسم دیده غزلخوانت
روزهای طلوع دستانتاز پس رفتن گلوگیرت
ما و اکنون طلوع تصویرتیدالله گودرزی
***
شروع دلنشین من طلوع کن که بشکند
بلور اشکها و خاطرات بیبهای منبیا به وقت صبحدم طلوع با تو دیدنی ست
بیا به کوچههای شب دوباره پا به پای منایلناز حقوقی